ایلیا در ایام نوروز 93
آخی چقدر عوض شدم؟! تعریف از خود نباشه ماشا... ماشا... ماشا... گوش شیطون کر ، هزار الله اکبر، بزنم به تخته، چشم حسودا کور، ................................................ ای بابا یکی بگه بعد این حرفها چی می گن؟! آهان می خواستم بگم روز به روز دارم خوشتیپ تر می شم ، البته مامانم میگه ها... ...
نویسنده :
مامان ایلیا
23:30
اولین خنده ایلیا در اولین مسافرت
اگه می دونستم انقدر خوشحال میشید زودتر می خندیدم سفر بهم ساخته دیگه ...
نویسنده :
مامان ایلیا
5:56
کنار دریای شمال با ایلیا/نوروز 93/
یعنی همه اینجوری تو سفر پخته می شن؟! آخه بابا اینجوری که تو لباستو تن من کردی هم دارم پخته می شم هم کور آهان شایدم بچه ها نباید دریارو ببینن خب اینو از اول بگید ...
نویسنده :
مامان ایلیا
5:54
قایق سواری ایلیا(نوروز 93)
بله این همون پتو است که نقش منو ایفا کرده.... حالا گذشته از این حرفا فکر کنم مامان و بابای من عضو انجمن کودک آزارا هستنا آخه کی بچه ی یک ماهه رو سوار قایق می کنه... خدایا چقدر من مظلومم ...
نویسنده :
مامان ایلیا
5:43
اولین مسافرت ایلیادر یک ماه و نیمگی(محمود آباد/6 فروردین 93)
حالا پیدا کنید ایلیارو؟! معلوم نیست من پتو هستم یا پتو من واقعا که..... ...
نویسنده :
مامان ایلیا
5:28
آخرین روزهای سال 92
مدیونید اگه فکر کنید من تازه از خواب بیدار شدما، داشتم با چشای بسته فکر می کردم ...
نویسنده :
مامان ایلیا
3:21
پرستاری امیرعلی از ایلیا تو خونه آقا جون!
پسرخاله جون اینجوری که تو نگاه میکنی که خواب از سرم میپره میگم من خودم می خوابم راضی به زحمت شما نیستما. ...
نویسنده :
مامان ایلیا
1:40